نامه پسر به پدر


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحيمْ♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ* ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تبادل لینک 






آمار مطالب

:: کل مطالب : 881
:: کل نظرات : 84

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 140
:: باردید دیروز : 90
:: بازدید هفته : 328
:: بازدید ماه : 316
:: بازدید سال : 5936
:: بازدید کلی : 93311

RSS

Powered By
loxblog.Com

نامه پسر به پدر
دو شنبه 10 بهمن 1390 ساعت 17:8 | بازدید : 394 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

پدر عزیزمـ،


با اندوه و افسوس فراوان برایت مینویسمـ. من مجبور بودمـ با دوست دختر جدیدمـ فرار کنمـ، چون می‌خواستمـ جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرمـ. من احساسات واقعی رو با استیكی پیدا کردمـ، او واقعاً معرکه است، اما می‌دونستمـ که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی‌هاش، خالکوبی‌هاش، لباس‌های تنگ موتور سواریش و به خاطر این که سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. استیكی به من گفت ما میتونیمـ شاد و خوشبخت بشیمـ. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزمـ برای تمامـ زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریمـ برای داشتن تعداد زیادی بچه. استیكی چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمیزنه. ما اون رو برای خودمون میکاریمـ، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه‌ای که توی مزرعه هستن، برای تمامـ کوکائین‌ها و اکستازی‌هایی که میخوایمـ. در ضمن، دعا میکنیمـ که علمـ بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و استیكی بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و میدونمـ چطور از خودمـ مراقبت کنمـ. یک روز، مطمئنمـ که برای دیدارتون بر میگردیمـ، اونوقت تو میتونی نوه‌های زیادت رو ببینی.

با عشق،

پسرت، جـان



پاورقی: پدر، هیچ کدومـ از جریانات بالـا واقعی نیست، من بالـا هستمـ تو خونه تـامی فقط میخواستمـ بهت یادآوری کنمـ که در دنیا چیزهای بدتری همـ هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوست دارمـ! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهمـ زنگ بزن..!!



|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: